“سالهای کودکی یکی از پربارترین دوره ها در پیشرفت نیروهای خلاقه و حس زیبایی شناسی کودکان شناخته شده است. اوج خلاقیت کودکان را سنین ۶ – ۷ سالگی میدانند. ذهن و روح کودکان در این سن همچون لوح سفیدی پذیرای تأثیرات مهم تربیتی و محیطی است. پرورش هنر نقاشی به عنوان یکی از راههای مؤثر در ایجاد خلاقیت میتواند علاوه بر رفع نیازهای طبیعی کودک موجب ارتقای حس زیبایی شناسی، حساسیت نسبت به محیط اطراف کنجکاوی، قدرت تجسم و تخیل، اعتماد به نفس و پرورش خلاقیت شده و به رشد شخصیت، اندیشه، مهارت، کارایی و قدرت سازگاری کودک با محیط یاری رساند.
با توجه به نقش اساسی خلاقیت در تمام شئون، زندگی ضروری است که این توانایی ارزشمند در کودکان پرورش یابد و عوامل بازدارنده آن مورد شناسایی قرار گیرند.

خلاقیت و کودک
در میان تواناییهای مختلف انسان بدون تردید خلاقیت سازنده ترین و بنیادی ترین است. دست یابی به قانون مندی هایی که به شناخت و تغییر جهان منجر شده، بدون استفاده از نیروی خلاق انسانها امکان پذیر نبوده است و کلیه آثار پرارزش اصیل و ماندنی فرهنگ بشری که به زندگی انسانی معنا بخشیده اند، ریشه در خلاقیت داشته اند. خلاقیت نیرویی است که در فرد فرد انسانها وجود دارد و یا زمینه های شکل گیری آن در شخصیت انسان موجود است.
برای مفهوم خلاقیت تعابیر و تعاریف مختلفی ارائه شده است: ویلیامز (F. E. Willams) خلاقیت را مهارتی می داند که میتواند اطلاعات پراکنده را به هم پیوند دهد. عوامل جدید اطلاعاتی را به شکلهای تازه ای ترکیب کند و تجارب گذشته را با اطلاعات جدید برای جوابهای منحصر به فرد» و «غیر عادی» پیوند دهد. پس می توان چنین نتیجه گرفت:
خلافیت محصول دو عامل درونی جریان و فعالیت ذهنی (انسان) و برونی معلومات، دانش و ا و آگاهی های فرد است. هر چه عامل داخلی پویاتر و عامل خارجی پربارتر باشد، محصولات خلاقیت غنی تر است.
خردسالان از همان سالهای آغازین کودکی گرایش به خط کشیدن دارند که شاید بتوان این گزارش را به نوعی نیاز تعبیر کرد کودکان بیشتر تمایل دارند تا به کمک خط نقش دیدگاههای خود را نمایش دهند و کمتر پیش می آید به تجسم دیدگاههایشان از طریق بیان وصفی اشیاء یا پدیده ها علاقه یا اصراری داشته باشند. پس نقاشی در خدمت یک هدف بیانی قرار دارد و تکمیل کننده فرهنگ گفتاری است. مضافاً اینکه به آماده سازی کودک برای کسب یک فرهنگ مکتوب یاری می رساند.
کودک از طریق، نقاشی دنیایی که دیده و تجربه کرده است را به نمایش میگذارد. موضوعاتی که در نقاشی کودکان دنبال می شود اتفاقات و حوادث روزمره است. کودک دنیای برون و جهان درون خود را به هم می آمیزد و از ترکیب آنها نقاشی های گوناگون پدید می آورد نقاشیهایی که در آنها کلیه غیر ممکن ها، ممکن گردیده اند. نقاشی کودکان شکلی از کارکرد نشانه ای است که حد فاصل بازی نمادین و تصویر ذهنی محسوب می گردد لوکه G. Luquet)) نقاشی را نوعی بازی میداند. اما حتی در نقاشی مقدماتی نیز کودک هر شکلی را همسان با چیزی نمی کند بلکه از دریچه ذهن در آن تقلید، تطبیق و همسازی با واقعیت انجام میگیرد. میان تصویر ترسیمی یعنی آنچه کودک نقاشی میکند و تصویر درونی، یعنی نمادسازی کودک که لوکه با عنوان الگوی درونی از آن یاد کرده است تعادل کامل برقرار است. شکل واقع گرایانه نقاشی کودکان دارای ارزشی معادل صحبت کردن و نوشتن است اما صورت انتزاعی آن به موسیقی یا پانتومیم نزدیک تر است.”
بخش هایی از مقاله “نقاشی کودک و خلاقیت”، نویسنده: فرشته عارف نیا، نشریه نامه فرهنگ، سال 1375، شماره 24

بدون دیدگاه